درس دوازدهم: حضرت ابوطالب (علیه السلام)
ایمان ابوطالب
اعتقاد ما
1 ـ تکیه گاه محمد (صلی الله علیه وآله)
3 ـ تحریم اقتصادی مسلمین
4 ـ اشعار اب
درس دوازدهم: حضرت ابوطالب(علیه السلام) اشرف آشوری ایمان ابوطالب دلائل تاریخی فراوانی وجود دارد که ایجاد شبهه در ایمان ابوطالب از دوران اولیه اسلامی مطرح بوده است; از جمله علل آن می توان به غرض ورزی عناصری اشاره کرد که خود دارای اصل و نسب پاک
درس دوازدهم:
حضرت ابوطالب(عليه السلام)
اشرف آشوري
ايمان ابوطالب
دلائل تاريخي فراواني وجود دارد كه ايجاد شبهه در ايمان ابوطالب از دوران اوليه اسلامي مطرح بوده است; از جمله علل آن مي توان به غرض ورزي عناصري اشاره كرد كه خود داراي اصل و نسب پاك نبودند. معاوية بن ابي سفيان از جمله افرادي است كه با علي(عليه السلام) به مجادله پرداخته و پدر خود را از ابوطالب مقدم مي دانست تا به اين طريق از لحاظ اجتماعي براي خود موقعيتي يابد.(1)
اعتقاد ما
همانگونه كه راوندي مي گويد اعتقاد شيعه بر ايمان قلبي ابوطالب است.(2) اما در مورد علت كتمان ايمانش بايد گفت اگر ابوطالب ايمان خود را آشكار مي ساخت
موضعگيري او مانند ديگر مسلمانان مشخص مي شد و او نمي توانست به عنوان
1 ـ الصحيح من سيرة النبي، ج1، ص 134
2 ـ قطب راوندي، ج3، ص 178، جرجاني، ص188
167 |
سرپرست قبيله داور مشركان باشد و از مقام و بزرگيش به نفع رسول خدا سود ببرد (1)
علي بن ابوطالب در همين مورد مي فرمايد:
وكان واللهِ أبوطالب بن عبدِ مُنافِ بن عبدالمطلب مؤمناً مسلماً يَكْتُمُ إيمانَه مخافةً عَلي بني هاشم أن تنابذَها قريشٌ .(2)
به خدا قسم ابوطالب عبد مناف پسر عبدالمطلب مؤمن ومسلمان بود. ايمانش را از ترس آزار بني هاشم توسط قريش مخفي ساخت.
امام صادق نيز فرمود:
إنّ أصحابَ الكهفِ أسرّوا الإيمان، وأظهروا الكُفْرَ فَآتاهُمُ الله أجرَهُمْ مرّتينِ وَإنَّ أباطالب أسَرَّ الإيمانَ وَأظْهَرَ الشِّرْكَ فآتاه الله أجرَهُ مرّتينِ (3)
اصحاب كهف ايمانشان را مخفي وكفرشان را آشكار ساختند خداوند دو بار اجرشان داد و ابوطالب ايمانش را پنهان و شركش را آشكار ساخت، خدا دو بار اجرش مي دهد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج14، ص 8
2 ـ اصول كافي، كتاب الحجه، ص24
3 ـ شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 70، الحجه، ص 339
و نيز امام صادق گفتند: آنها (اهل سنت) گمان دارند كه ابوطالب كافر بوده است.
فرمود: دروغ مي گويند چگونه او كافر است كه مي گويد: مگر نمي دانيد كه ما محمد را مانند موسي پيغمبري يافته ايم كه در كتابهاي نخست و سلف نامش نوشته شده است.
و در حديث ديگر فرمود: چگونه مي شود كه ابوطالب كافر باشد؟ در صورتي كه خود مي گويد: مردم دانسته اند كه ما فرزند خود را به دروغ نسبت نمي دهيم و به سخن ياوه سرايان اعتنا نمي شود. او روسفيد و آبرومندي است كه به احترام آبروي او طلب باران مي شود او فرياد رس يتيمان و پناه بيوه زنان است.
1 ـ قيل له إنهم يزعمون أنّ أباطالب كان كافراً فقال: كذّبوا كيف يكون كافراً وهو يقول:
ألم تعلموا أنّا وَجَدْنا محمداً *** نبيّاً كموسي خُطَّ في أوَّلِ الكُتْبِ
وفي حديث آخر: كيف يكون أبوطالب كافراً و هو يقول:
لقد عَلِموا أنّ ابْنَنا لا مُكذّبٌ *** لَدَينا ولا يُعْني بقيلِ الأباطلِ
و أبيضُ يُستسقي الغَمامُ بِوجْهِهِ *** ثُمالُ اليتامي عِصْمَةٌ للأراملِ
(اصول كافي: كتاب الحجه، ص 340)
168 |
و امام باقر فرمود: اگر ايمان ابوطالب را در يك كفه ترازو و ايمان اين مردم را در كفه ديگر قرار دهند، ايمان ابوطالب فزوني خواهد داشت.(1)
ابوذر(رحمه الله) گفت: واللهِ الّذي لا اِله إلاّ هُوَ ما مات أبوطالب(رضي الله عنه) حتّي أسلمَ .(2)
او بيش از سه هزار شعر دارد كه دلالت بر ايمانش مي كند.(3)
1ـ تكيه گاه محمد(صلي الله عليه وآله)
هرچه بر دامنه دعوت پيامبر افزوده مي شد، ابوطالب همچنان به عنوان مدافع وي در صحنه هاي گوناگون حضور مي يافت. تا اينكه نمايندگان قريش به نزدش شتافته از او خواستند با محمد به مذاكره بنشيند و او را از دعوت باز دارد و اگر قبول نكرد دست از حمايت او بكشد.(4)
به اين ترتيب پايگاه اجتماعي پيامبر نابود مي شد و آنان به راحتي مي توانستند محمد را از پيش پاي خود بردارند. محمد از پذيرش درخواست آنان سر باز زد اما ابوطالب بر حمايتش بار ديگر پاي فشرد(5) و گفت: به خدا سوگند از حمايت تو دست بر نمي دارم، مأموريت خود را به پايان رسان (6)
آنان گمان مي كردند كه حمايتهاي ابوطالب عاطفي است و او كه به يتيم ابوطالب شهرت يافته بود، دل ابوطالب را تسخير كرده است. از اين رو بود كه عمارة بن وليد را كه
جواني خوش سيما و برومند بود، به نزدش آوردند(7) وتقاضاي مبادله او با محمد كردند.
1 ـ الغدير، ج7، ص380، شرح نهج البلاغه، ج14، ص68
2 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج14، ص71
3 ـ الغدير، ج7، ص341
4 ـ تاريخ طبري، ج2، ص322 و 326 وابن هشام، ج1، ص265
5 ـ همان دو مورد فوق و طبقات ابن سعد، ج1، ص 202، ابن قدامه، ص 352
6 ـ سيره نبوي ابن هشام، ج1، ص266
7 ـ طبري ج3 ص 322 و ابن هشام ج1 ص 265 و 267
169 |
ابو طالب از اين جسارت سخت برآشفت و آنان را از خود راند(1) از ابوطالب قصيده اي
برجاي مانده است(2) كه ماجراي فوق را با ظرافت تمام بيان مي كند. قريش بار ديگر
فرستاده اي نزد او فرستادند و خواستند تا محمد(صلي الله عليه وآله) را تسليم كند كه به قتل برسانند. اما او باز هم خودداري كرد.(3) با جسارت قريش رفته رفته اوضاع بر پيامبر و ياران تنگ مي شد. مشركان گاهي ملاحظه ابوطالب را هم نمي كردند و ياران رسول خدا را به سختي آزار مي دادند.(4) اما ابوطالب همچنان به حمايتهاي خود از پيامبر ادامه مي داد. او در بين فرزندانش به آنان كه با پيامبر همراه بودند توجه مي نمود.(5) در مدح حمزه كه به پيامبر زودتر ايمان آورد شعري گفت.(6) فرزندش علي را بارها در جاي پيامبر مي خواباند. روزي به او گفت: فرزندم! بردباري پيشه كن كه از نشانه هاي خردمندي است. هر زنده اي به سوي مرگ مي رود، من بردباري تو را آزموده ام، بلاها سخت و دشوار است تو را فداي زنده ماندن نجيب فرزند نجيب كردم. (7)
در يكي از روزها كه گمان كرد پيامبر را كشته اند يا گروگان گرفته اند، عملا خود سلاح بست و تمام بني هاشم را جمع و مسلّح ساخت و در پي محمد فرستاد.(8) مجموعه تلاشهاي فوق موجب شد كه قريشيان نتوانند به طور مستقيم ضربه اي به شخص پيامبر وارد سازند. از آن بعد، گروهي به حبشه هجرت كردند و ابوطالب اشعاري به نجاشي فرستاد تا با مسلمانان خوشرفتاري كند.(9)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ طبري ج3 ص 322 و ابن هشام ج1 ص 265 و 267
2 ـ علي ج 9 ص 385 و 386
3 ـ ابن هشام، ج1، ص 375; يعقوبي، ج2، ص 31
4 ـ سيره ابن هشام، ج1، ص318; طبقات ابن سعد، ج3، ص33; الكامل ج2، ص45; حلية الأولياء، ج1، ص159; استيعاب، ج4، ص63; الإصابه، ج4، ص64; درجات الرفيعه، ص 228
5 ـ ابن ابي الحديد، ج14، ص76 و 77; ابن هشام، ج1، ص313; طبري، ج2، ص72
6 ـ ابن ابي الحديد، ج14، ص76 و 77; ابن هشام، ج1، ص313; طبري، ج2، ص 72
7 ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج1، ص27
8 ـ طوايف، ص 85، حجة 61
9 ـ الغدير، ج7، ص 331
170 |
3 ـ تحريم اقتصادي مسلمين
در سال دهم بعثت، مشركان در پي استفاده از حربه اي ديگر برآمدند. آنان باهم پيمان بستند(1) كه هرگونه رابطه با بني هاشم را قطع كنند، تحريمهاي قريش اگرچه همه جانبه بود اما ملموس بودن وضعيت ناگوار اقتصادي محاصره شده ها به آن بيشتر جنبه اقتصادي داد. تحريم فوق مي توانست بي آن كه با موقعيت اجتماعي ابوطالب در تعارض باشد ودر نتيجه ناكام بماند محمد و يارانش را در تنگنا قرار دهد.
ابوطالب بني هاشم را جمع كرد و از آنان خواست به شعب بروند. آنان به همراه پيامبر و خديجه به منطقه شعب رفتند.(2)
ابوطالب به منظور حمايت از اسلام و حراست پيامبر سه سال تمام همراه با وي در شعب ماند. در حالي كه هر روز بيشتر از قبل بر فشار مشركان افزوده مي شد. او در كنار محمد بودن را به رياست بر قريش ترجيح داد و با اين كه پيرمردي ضعيف بود اما تمام سختي ها را به جان خريد.(3)
او شعري در مدح قوم خود سرود(4) و آنان را به پايداري در وضعيت طاقت فرسا فرا خواند. بعد از سه سال كه خديجه و ابوطالب تمام دارايي و قدرت خود را در راه دفاع از پيامبر صرف نمودند، فرشته وحي نازل شد و ماجراي خورده شدن عهدنامه توسط موريانه را به اطلاع پيامبر رساند.
ابوطالب و پيامبر به همراه چند نفر ديگر از شعب بيرون آمدند و در كنار كعبه نشستند، مردم دور آنها جمع شدند و از ابوطالب خواستند كه دست از محمد بردارد. او گفت: برادرزاده ام مي گويد موريانه عهدنامه را خورده اگر دروغ باشد دست برمي دارم در غير اين صورت شما سخن او را مي پذيريد؟ گفتند آري آنگاه عهدنامه را كه در صندوقي بود آوردند و ديدند كه جز بسمالله... تمام آن توسط موريانه خورده شده است. آنان به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سيره نبوي ابن هشام، ج1، ص287 و 288 و 375 و 376
2 ـ ابن هشام، ج1، ص 287 و 288 و 375 و 376
3 ـ سيره حلبي، ج1، ص134 ; تاريخ الخميس، ج1، ص 253 ; ابن هشام، ج1، ص 189 ; شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 14، ص 52 ; يعقوبي، ج1، ص1 ; الاصابة، ج4، ص115 ; ابن سعد، ج1، ص119
4 ـ ابن هشام، ج1، ص287 و 288 و 375 و 376
171 |
جاي وفاي به عهد بر كينه و جهل خود افزودند. ابوطالب با پيامبر به شعب برگشتند او درباره بيوفايي قريش اشعاري سروده است. كه در آن قريشيان را به خاطر عدم وفا، به قولي كه داده بودند، مورد سرزنش قرار داده است.(1)
4ـ اشعار ابوطالب
شعرهاي ابوطالب خود موضوع ديگري است كه مي تواند به عنوان يكي از ابزارهاي دفاعي ابوطالب از پيامبر مطرح باشد او در زمانهاي مختلف از اين ابزار ادبي براي دفاع از رسول گرامي استفاده مي كرد.
بيش از سه هزار شعر از او به جاي مانده است كه غالبا دلالت بر حمايتهاي او از رسول خدا و مؤمنان دارد.(2)
لِيَعْلَمْ خِيارُ الناسِ أنّ مُحَمّداً *** نبيٌّ كَمُوسي والمَسيحِ بنِ مريمِ
أتانا بِهَديْ مثلِ ما أتَيا به *** فكلٌّ بِأمرِ اللهِ يَهْدِي و يَعْصِم(3)
تا آخرين لحظه
ابوطالب در واپسين لحظه هاي عمرش نيز دست از ياري محمد(صلي الله عليه وآله) بر نداشت. او بزرگان خانواده را مخاطب ساخت و چنين گفت:
چهار تن را به ياري پيامبر سفارش مي كنم: فرزندم علي، بزرگ قبيله عباس، شير
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تاريخ يعقوبي، ج2، ص 19; الكامل ابن اثير، ج2، ص 61; طبقات ابن سعد، ج1، ص208 ـ 210، سيره ابن هشام، ج1، ص374 تا 380
اَلَم تعلموا أنا وجدنا محمداً *** نبيّاً كموسي خطّ في أوّلِ الكُتْبِ
(سيره ابن هشام، ج1، ص530)
2 ـ الغدير، ج7، ص341 ; درباره شعرهاي او به: تاريخ ابن كثير، ج1، ص42 و ج3، ص 42 ; مستدرك الحاكم ج2، ص623 ; شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج14، ص72 و78 و52 ; متشابهات القرآن از ابن شهر آشوب ذيل تفسير سوره حج آيه } وَلْيَنْصُرَنَّ اللهُ مَنْ يَنصُرُهُ{ ; تاريخ يعقوبي، ج2، ص1 ; ابن عساكر، ج1، ص275 ; طبقات الكبري ابن سعد، ج1، ص119 ; سيره حلبي، ج1، ص134 و ... رجوع كنيد.
3 ـ مجمع البيان، ج7، ص73; الحجة، ص 57; مستدرك حاكم، ج2، ص623
172 |
خدا حمزه كه هميشه از پيامبر حمايت كرد و فرزندم جعفر، تا او را ياور باشيد و شما عزيزان من كه جان من به فدايتان باد، هميشه براي رسول خدا در مقابل دشمنان چون سپرهاي محافظ باشيد. (1)
علامه اميني آخرين گفتار ابوطالب را چنين نقل كرده است:
يا معشر بني هاشم أطيعوا محمداً وصدَّقوه تُفلحوا و تَرْشُدو .(2)
او بارها در آخرين لحظات به حمايت از محمد توصيه كرد و فرزندانش را به آينده او آگاه و مطمئن ساخت:
محمد امين قريش و راستگوي عرب است. داراي همه كمالات است. دلها به او ايمان دارد ولي زبانها از ترس به انكار برخاسته اند من مي بينم كه در آينده مستضعفان دور او را گرفته، ايمان مي آورند و او با كمك آنان صفوف قريش را خواهد شكست و بزرگان آن را خوار و خانه هايشان را خراب و بي پناهان را نيرومند خواهد كرد... به او علاقمند شويد و از حمايت كنندگان حزب او باشيد (3)
ابوطالب در هشتاد و چند سالگي بعد از چهل سال تلاش و حمايت از پيامبر درگذشت.(4)
مورخان وفات او را سال دهم بعثت ثبت كرده اند(5) و محل دفنش را نيز كنار قبر پدرش عبدالمطلب در حجون دانسته اند.(6)
چون ابوطالب به رحمت حق پيوست، علي(عليه السلام) پيامبر را مطّلع ساخت. آن حضرت مي گويد: پيامبر را از رحلت پدرم آگاه كردم، پيامبر گريست و فرمود: برو او را غسل بده و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ متشابهات القرآن، از ابن شهرآشوب در تفسير سوره حج، ذيل آيه }ولينصُرنَّ الله من...{.
2 ـ الغدير ج 7 ص 367
3 ـ الغدير ج 7 ص 366; وصيتهاي او را درتاريخ الخميس ج1، ص 300; سيره حلبي، ج1، ص391 ببينيد.
4 ـ طبري، ج2، ص277
5 ـ لبيب البتنوني، الرحلة الحجازيه، ص 95
6 ـ همان.
173 |
كفن نماي و دفنش كن، غَفَرَ اللهُ لَهُ وَرَحِمَهُ (1)
امام موسي بن جعفر(عليه السلام) مي فرمايد: او به پيامبر و آنچه آورده بود، اقرار كرد و وصايا را به او تحويل داد و در همان روز درگذشت.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تذكرة الخواص، ص 7، ابن ابي الحديد: پيامبر سخت گريست و دستور دفن و كفن به علي داد، ابن ابي الحديد، ج14، ص74; ابن سعد از واقدي جريان فوت را نقل كرده و مي گويد: پيامبر به شدّت گريست. عباس گفت: اي رسول خدا تو به او اميدوار هستي؟ فرمود: آري، به خدا من به او اميدوارم، وجَعَلَ رَسُولُ اللهِ يَسْتَغْفِرُ لَهُ أيّاماً لا يَخْرُجُ مِنْ بَيْتِهِ ، تذكرة الخواص، ص8 و يعقوبي حضور رسول خدا بر بالين او، بعد از فوت وي، نقل كرده و مي گويد: وقتي به رسول خدا گفته شد ابوطالب مرد، در قلبش سنگين آمد و بر او به شدّت جزع كرد.
آنگاه داخل شد و سمت راست پيشانيش را چهار بار مسح كرد آنگاه طرف چپ پيشاني را نيز سه بار مسح كرد و گفت: يا عمّ ربّيت صغيراً وكفلت يتيماً و نصرت كبيراً فجَزاك اللهُ عنّي خير او به همراه جنازه از جلو مي رفت و مي فرمود:
وَصَلَتْكَ رَحمٌ وَ جُزِيتَ خَير و نيز فرمود اجتمعَتْ علي هذه الأمّة في هذهِ الأيّام مصيبتان لا أدري بأيِّهِما أنا أشدّ جَزَع تاريخ يعقوبي ج2 ص 35 را ببينيد.
امام صادق فرمود: لمّا تُوُفّي أبوطالب نزل جبرئيل عَلي رسولِ اللهِ فقال: يا مُحمّد اُخرج مِن مَكّة فَلَيس لكَ فيها ناصِر وثارت قُريش بالنَبِيّ فَخَرج هارباً حَتي جاء إلي جبل بِمَكة يُقال لهُ الحُجون فصار إليه ـ كتاب حجة اصول كافي ص 342
2 ـ اقرّ بالنبي وبما جاء به و دفع إليه الوصايا و مات من يومه، اصول كافي ـ الحجه ص333